1404-07-06

اسمای الهی دریچه‌ای بی‌کران برای شناخت عالم هستی

از دیرباز، انسان همواره در پی کشف اسرار عالم هستی بوده است. تلاش برای شناخت هستی، از فلسفه و عرفان تا علوم تجربی، در تمام اعصار گذشته یکی از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان به‌شمار می‌رفته است. در دانش عرفان اسلامی و مطالعات دینی توجه ویژه‌ای به اسما و صفات الهی شده است. اسما و صفات الهی به‌عنوان تجلیات حق‌تعالی، در تمام پدیده‌های هستی منعکس شده‌اند. در عرفان اسلامی هر موجودی در‌واقع مظهری از اسما و صفات الهی شناخته می‌شود. با توجه به این امر می‌توان ایدۀ نوینی را برای شناخت حقایق عالم عرضه کرد؛ شناخت هر پدیده یعنی شناخت اسما و صفات الهی موجود در آن پدیده و اقتضائات هریک از آن‌ها.

مقدمه

از دیرباز، انسان همواره در پی کشف اسرار عالم هستی بوده است. تلاش برای شناخت هستی، از فلسفه و عرفان تا علوم تجربی، در تمام اعصار گذشته یکی از دغدغه‌های اصلی اندیشمندان به‌شمار می‌رفته است. در دانش عرفان اسلامی و مطالعات دینی توجه ویژه‌ای به اسما و صفات الهی شده است. اسما و صفات الهی به‌عنوان تجلیات حق‌تعالی، در تمام پدیده‌های هستی منعکس شده‌اند. در عرفان اسلامی هر موجودی در‌واقع مظهری از اسما و صفات الهی شناخته می‌شود. با توجه به این امر می‌توان ایدۀ نوینی را برای شناخت حقایق عالم عرضه کرد؛ شناخت هر پدیده یعنی شناخت اسما و صفات الهی موجود در آن پدیده و اقتضائات هریک از آن‌ها.
از این منظر، می‌توان هستی را همچون متنی الهی تصور کرد که در آن هر موجود و هر واقعه، حامل پیامی از جانب خداوند است. در این چهارچوب، علم نه صرف تبیین پدیده‌ها با روش‌های تجربی، بلکه کشف معنای قدسی نهفته در آن‌ها محسوب می‌شود. بنابراین، هر شاخه‌ای از علم – از فیزیک و زیست‌شناسی تا علوم انسانی – می‌تواند به ساحتی از اسمای الهی اشاره کند و از این رهگذر، شناخت علمی به نوعی شهود الهی نیز بدل می‌شود. در این یادداشت، تلاش خواهیم کرد تا ظرفیت اسما و صفات الهی را در شناخت علمی نشان داده و برخی کاربردهای اسمای الهی را در حوزه‌های مختلف علمی مانند اخلاق مورد توجه قرار داده و پس از آن به گوشه‌ای از چالش‌های پیش رو و ملاحظاتی برای بهره‌گیری از ظرفیت اسما و صفات الهی بپردازیم.

ظرفیت اسما و صفات الهی در علم

هنگامی که اسما و صفات الهی تجلی‌یافته در هر پدیده شناخته شود، به‌خوبی می‌توان بر‌اساس اقتضائات آن اسما و صفات به تبیین پدیدۀ مورد بررسی پرداخت و امور مربوط به آن پدیده را پیش‌بینی کرد. برای نمونه اگر بدانیم که پدیدۀ خاصی تجلی اسم «القادر» است، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که این پدیده توانایی تغییر و تحول و ایجاد اثرات قدرتمند را دارد.‌
بر‌اساس این نگرش به اسما و صفات الهی، افزون‌بر شناخت جامع و دقیق پدیده‌ها، شناخت پدیده‌ها فقط به جنبۀ مادی آن‌ها نیز محدود نمی‌شود، بلکه ابعاد معنوی و الهی آن‌ها نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. این رویکرد، می‌تواند به درک عمیق‌تر و جامع‌تری از جهان هستی منجر شود و در تمام حوزه‌های مختلف علمی، مانند علوم طبیعی، زیستی و علوم انسانی کاربردهای فراوانی داشته باشد.
براساس این نگرش می‌توان تناسب‌های معناداری را در میان پدیده‌ها جست و با کشف هر ویژگی، آن را به‌راحتی به موارد مشابه تعمیم داد. برای نمونه هنگامی که ویژگی‌های صفت حیات کشف شود، می‌توان هرگاه این صفت ظهور یافت، آن ویژگی‌ها را انتظار داشت. البته ممکن است هر صفت بتواند مصادیق مختلفی داشته باشد؛ اما به هرحال می‌توان با تنبه به این مطلب جنبۀ تعمیم را پیگیری کرد. 
ظرفیت‌های اسما و صفات الهی در اخلاق
اسما و صفات الهی نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری و توسعۀ علم اخلاق ایفا می‌کنند. این اسما و صفات، نه‌تنها چهارچوبی کلی برای فهم اخلاق ارائه می‌دهند، بلکه به‌عنوان الگو و انگیزه‌ای برای عمل اخلاقی نیز عمل می‌کنند. هریک از اسما و صفات نشان‌دهندۀ اوج کمال اخلاقی هستند و به ما می‌آموزند که چگونه باید با خود و دیگران رفتار کنیم.
اسما و صفات الهی، به‌عنوان چهارچوبی کلی، می‌توانند به ایجاد یکپارچگی در اخلاق نیز کمک کنند. با توجه به این اسما و صفات، می‌توانیم همۀ ابعاد اخلاق را در ارتباط با یکدیگر ببینیم و به نظام اخلاقی جامعی دست یابیم. افزون‌بر‌این، اسما و صفات الهی، پشتوانۀ فلسفی محکمی برای اخلاق نیز فراهم می‌کنند.
توجه به اسما و صفات الهی افزون بر موارد پیش‌گفته، بسیاری از مشکلات روحی و روانی را درمان و رفع می‌کند. مرور مباحث مربوط به اخلاق توحیدی که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بررسی کرده است، گویای این امر است ‏(طباطبایی، 1371، ج1، ص358-360 و 373-375).

چالش‌ها و موانع پیش رو

البته این نگرش با چالش‌ها و موانعی نیز روبه‌روست که لازم است برای آن چاره‌اندیشی کرد. برای نمونه یکی از چالش‌های آن این است که چگونه می‌توان اسما و صفات الهی تجلی‌یافته در هر پدیده را شناسایی کرد. در این میان اهل معرفت به تأویل عرفانی روی آورده‌اند؛ اما آیا می‌توان از روش‌های مرسوم که در دسترس همگان است نیز بهره گرفت و شاخص‌هایی برای هر‌یک از اسما تعیین کرد و با توجه به آن‌ها اسمای غالب بر پدیده‌ها را شناسایی کرد؟
با شناخت اسما و صفات الهی و احکام مربوط به آنان، چگونه می‌توان قوانین کشف‌شدۀ علمی مختلف را با این اسما تبیین کرد؟ آیا می‌توان رابطه‌ای بین این قوانین و اسمای الهی کشف کرد و به مدد آن دیگر قوانین را نیز جُست یا اساساً ارتباطی بین این قوانین و اسمای الهی وجود ندارد؟
بر‌اساس چه روش‌هایی می‌توان اقتضائات اسمای الهی را مشخص کرد؟ آیا می‌توان افزون‌بر مطالعات در حوزۀ الهیات، فلسفه و عرفان به آزمون تجربی نیز روی آورد و از طریق آن به اقتضائات اسمای الهی واقف شد؟
ملاحظات 
به‌نظر می‌رسد برای آنکه بتوان این ایده و نگرش نوین را به‌خوبی پیگیری کرد، پس از بررسی امکان آن می‌بایست ابتدا چهارچوب نظری جامع و دقیقی برای آن تدوین کرد و تا جای ممکن ارتباط بین اسما و صفات الهی و پدیده‌ها و قوانین علمی را تبیین کرد. افزون‌بر‌این لازم است به مطالعات میان‌رشته‌ای در حوزه‌های مختلف دانش پرداخت تا بتوان به مدد این مطالعات تناسب‌های میان امور مشابه را تدوین کرد و ارتباط آن‌ها را با اسما و صفات الهی مشخص نمود.
همچنین مطالعۀ دقیق در حوزۀ ادبیات دینی، فلسفی و عرفانی دربارۀ اسما و صفات الهی و تعریف و تبیین دقیق هر‌یک از اسما نیز بسیار لازم و ضروری است. در این میان می‌توان به‌صورت موردی نیز به تبیین برخی پدیده‌ها بر‌اساس این ایده همت گماشت تا به مرور ادبیات تولید‌شده به دیگر حوزه‌های علمی یاری دهد تا ایدۀ مذکور به سطح مطلوبی در دانش برسد و بتوان به‌مرور آن را گسترش داد.
منابع
‏‫طباطبایی، محمدحسین (1371). المیزان في تفسیر القرآن (ج ۱–20). قم: انتشارات اسماعیلیان.‬‬‬‬‬‬‬‬‬